قصۀ موفقیت زندگی نبیله

نبیلۀ بیست ساله، دختریست که از برکت برنامۀ ملی میثاق شهروندی در زندگی اش تغییرات مادی و معنوی وارد گردیده. به فرمودۀ وی " خورد سن بودم که یتیم شدم، با سه برادر، دو خواهر  و مادرم دچار این بدبختی و مشکلات زندگی شدیم، کاکایم مسؤلیت مارا به دوش گرفت اما او هم آدم فقیر است و نفقه فامیلش را به دوش دارد، شب و روز زندگی را سپری میکردیم و مشکلات اقتصادی ما روز به روز می افزود، در فکر مادرم میرفتم و باخود میگفتم که چی کاری در کجا و از کدام مدرک انجام دهم. بسیارخورد سن بودم، روزی چپلی های مادرم را نزد موچی بردم تا آنرا بدوزد، وقتی موچی آنرا میدوخت به بسیار دقت متوجه دستان وی شدم که چگونه میدوزد تا طریقۀ آنرا یاد بگیرم به همین دلیل همیشه نزدش میرفتم.

بعضی اوقات عصبانی میشد و مرا از نزد خود دور میکرد اما ضد کودکی ام بود تا که این کسب را یاد نگیرم، رها اش نه میکنم.

 

بعدآ به دنبال تار و سوزن موچی شدم، روزی برادرم بازار میرفت و از من پرسید چیزی نیاز نداری که از بازار برایت بیاورم؟ گفتم تار و  سوزن موچی را برایم بیار، خندید و از من پرسید تار و سوزن موچی را چی میکنی؟ با اصرار زیاد برادرم را مجبور ساختم تا تار و سوزن را برایم بیآورد و بسیار خوش شدم، نخست چپلی های مادرم را دوختم، حیران ماند و گفت که هیچ باورم نمی آید با این سن خورد چپلی را بدوزی، همین بود که در خانه و قریه مشهور شدم و با دوخت چپلی ها ضروریات خانه را مرفوع می ساختم.  

 

زمانیکه برنامۀ ملی میثاق شهروندی در ناحیه پنجم شهر جلال آباد به فعالیت آغاز نمود من همچنان بر اساس تحلیل فقر در پروژه های توانمند سازی اقتصادی زنان عضو شورای د شهیدانو تپی شدم.  من دو چیز را فرا گرفتم یکی دوخت لباس ها ودوم صنایع دستی که از سالها بدینسو در فکرش بودم که چگونه بیاموزم، خوشبختانه برنامۀ ملی میثاق شهروندی زمینۀ را برایم مساعد ساخت تا جواب پرسش های خودرا بدست آورده و یاد بگیرم. مانند من بسیاری دختران آموختند و توانمند شدند. من روزانه یک یا دو جوره لباس میدوزم و در پهلوی آن کار صنایع دستی را انجام میدهم. عایدی که از این کار بدست می آورم به پیشانی باز برای نفقه فامیلم آنرا مصرف میکنم، تمام امید های مادرم به جا شد او از مجبوری دست شست، حال کاکایم را دیگر نه میمانم تا با ما کمک کند بخاطریکه او هم شخص غریب و خانواده دارد. امید که برای برادر هایم داشتم برآورده شد. دو برادرم مشغول درس خواندن میباشند و یک برادرم با تسهیلات که برایش آماده ساختم می خواهد تحصیلات عالی را فراگیرد.

من برای تمام خواهران این پیام را دارم که به خود اعتماد داشته باشید، همیشه نیرومند باشید، آموزش فراگیرید و زحمت بکشید به کسی دست دراز نه کنید اینجاست  که با فقر خدا حافظی نموده و خوشی برایتان برمیگردد.